حبیب یار (سیدمهدی جلالی) لَیتَ شِعری اَینَ استَقَرَّت بِکَ النَّوی
|
اَللّهُمَّ اشفِ اُمیّ بِالفَرَج
تاکه فهمید که این سر ،سر باباست تبسم کرد و... در خیالش پدری با گل لبخند تجسم کردو.... دست انداخت به دور سر بابا و لبش را بوسید چشمه ی کوثر از آن چشم ورم کرده ی او می جوشید ادامه مطلب برچسب ها: شهادت حضرت رقیه، زبان حال حضرت رقیه، شعر حضرت رقیه، روضه حضرت رقیه، |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |