حبیب یار (سیدمهدی جلالی) لَیتَ شِعری اَینَ استَقَرَّت بِکَ النَّوی
|
اَللّهُمَّ اشفِ اُمِّی بِالفَرَج آتشی شعله زنان دست به دامان من است قصد سوزاندن این شعله گریبان من است بارالها جگرم سوخته از شرم گنه این تمام حد و اندازه ی ایمان من است سوک دیوار ، سکوت و شب و یک چشم پر اشک شرح شیرینیِ احوال پریشان من است این صدایی که شبی ، نیمه شبی میشنوی صوت العفو منو ناله و افغان من است رمز پیروزی شیطان و زمین خوردن من ضعف ایمان من است، ضعف ایمان من است مُهر وتسبیح و مفاتیح ، دگر خسته شدند بسکه در متن دعا صحبت عصیان من است مُهر تربت به زبان آمد و فرمود به من قلم عفو گنه گوش به فرمان من است گفتم ای چشمه ی امید برای من و ما به خداوند قسم خاک تو درمان من است کربلا ، کنج حرم ، لحظه ی دیدار ضریح این همان لحظه ، همان لحظه ی جبران من است بارها نامه نوشتم به حسین بن علی من( حبیبِ ) توام و پیش کشت جان من است باشد حالا که فراق تو شده قسمت من کربلا و نجفم ، گوشه ی ایران من است می روم گوشه ی ایران که برات همه را آنکه امضاء بزند ، شاه خراسان من است شاید این شعر ، همین گفتن از مُهرو فلان گاهی اوقات فقط شیوه ی شیطان من است آه اگر ، عاقبت عمرم به شهادت نرسد مرگ ، بیش از همه کس باعث خسران من است التماس دعای فرج (حبیب)بهار96 برچسب ها: شعر مناجات، شعر مناجات با امام حسین، شعر فراق کربلا، شعر مناجات با خدا، |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |