حبیب یار (سیدمهدی جلالی) لَیتَ شِعری اَینَ استَقَرَّت بِکَ النَّوی
|
اَللَّهُمَّ اشفِ اُمّی بِالفَرَج
این غزل هم تقدیم به پدری که راه نوکری اهل بیت رونشونم دادو باافتخارواخلاص نوکری کردن رویادم داد.انشالله بتونم بانوکری بااخلاص افتخارش باشم وازدعای خیرفراموشم نکنه.
چگونه با تو بگویم که نو بهار منی پدر، عزیزمن استی وافتخار منی علی نشانی وداغ حسین بردل توست که گفت فاطمه این را که از تبار منی من از خودم که ندارم نشان معتبری توئی که درهمه جا اسم واعتبار منی به هر کجا که شوم روبروی مشکل وغم تو پشتوانه ،جلودار و ذوالفقار منی تو این خیال نکن هر زمان که در سفرم به دورم از تو پدر، نه،تو در کنار منی به روز بوسه زدن روی دست تو گفتم تو ماندگارترین روز روزگار منی اگر(حبیب) اذیت زیاد کرده ببخش مرا ببخش و به من گو تو یادگار منی التماس دعای فرج بهار88- (حبیب) برچسب ها: دل گفته حبیب، حبیب یار، حبیب، شعرروزپدر، |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |